درعرضه اتان سخاوت زمين را
و بی ريائی آفتاب را
و به بازگشت اتان از خواب مرگ
رستاخَيز جاری همَيشه را
و تپش قلب خدا را شنيدم.
کرم خاکی ميداند که از تبار گياه است؟
هم گلبرگ که از سلاله ی خاک؟
گفتم اگر پری بگشایم...بردشتهای گم شده پرواز میکنم.... گفتم اگر که بال وپرم بود پست و فراز را ز زبر سايه ميزدم "تا اوج و کوه گردشِ شهباز ميکنم" گفتم اگر که پربگشايم برپهندشت گمشده سايهء بالم را ميگسترم چو سايهء سيمرغ اما چو بال گشودم "پرواز گاه من قفسم بود" در اوج کوه گفتم پلنگ وار چنگ در اندازم تاسایه ستاره بزیرآرم از غرشم به قلهء مغرور بر کوه و دشت لرزه در اندازم اما دريغ چون به اوج رسيدم "فريادگاه من نفسم بود" اوون قدیما ده پرواز میکنم
No comments:
Post a Comment